این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.
زکات علم، نشر آن است. هر
وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.
همچنین
وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق
بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.
این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.
مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!
اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.
همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.
سردار شهید حسین چدانی سال ۱۳۴۴ در روستای اکبریه شهرستان قاینات به دنیا آمد
در ۶ سالگی وارد دبستان شهر قاین شد و دوره راهنمایی را هم در این شهر سپری کرد
شهید، از همان دوران کودکی علاقه زیادی به جلسات مذهبی و قرآنی داشت، او معتقد بود مشکل گشای تمام گرفتاری، فقط ائمه (علیهم السلام) هستند.
حسین چدانی پس از شروع جنگ تحمیلی احساس تکلیف کرد و شرکت در جنگ را بر ادامه تحصیل ترجیح داد و وارد سپاه شد.
او نماز اول وقت، روزه و دیگر عبادات به ویژه کمک به فقرا و مستمندان را در اولویت کارهایش قرار می داد و اهمیت خاصی برای آن قائل بود.
شهید، فردی رشید، با شهامت و شجاعت بود و او بارها به عنوان فرمانده گردان المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از تیپ ۳ انصارالرضا (علیه السلام ) خراسان در جبهه حضور یافت.
شهید چدانی بیش از ۵ ماه در جبهه های نبرد حق علیه باطل حضور داشت و دو بار هم مجروح شد.
پس از اتمام جنگ تحمیلی و استقرار گردان المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در پادگان آموزشی بلال قاینات در سمت فرماندهی این گردان فعالیت کرد و دو سال با اشرار مسلح و قاچاقچیان افغانی در مرزهای شرق کشور مبارزه کرد و سرانجام در حوالی شهرستان تربت حیدریه در مصاف با اشرار مسلح افغانی به فیض شهادت نائل آمد..
این شهید بزرگوار درگار شهدای فرخ آباد قاین به خاک سپرده شد.
بچه که بودیم برای خرج خانه پسته می شکستیم ، گاهی وقتها پسته ها زیر چکش خرد می شد . این طور وقتها محمود اخمهایش را در هم می کشید و می گفت : چکار می کنی ، مواظب باش ، این مال مردمه ، حق الناسه » یا می گفت : نکنه از این پسته ها بخوری اگر صاحبش راضی نباشه جواب دادنش توی اون دنیا خیلی سخته ».
سردار رشید اسلام شهید حاج محمود کاوه
راز ونیاز
انسان چون خداوند را در همه جا و همه لحظه حاضر ببیند در هیچ وقتی از یاد او غافل نمی شود ، زیرا خداوند فرموده است : و هر کس از یاد من دل بگرداند در حقیقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور مى کنیم » وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى »سوره طه / 124.
بنابراین در تک تک لحظات زندگی خود ، خود را در محضر الهی می بیند ، فلذا در مقابل او سر تسلیم فرو می آورد و به شکرانه این حضور ، او را می ستاید .
علی ایمانی می گوید : سال 63 در ارتفاعات "سیاه کوه " در بانه ، در اوج حملات دشمن و در حالتی که همه نمیدانستیم چکار کنیم ، -چون نیروهای ما زیر آتش کالیبرهای ریز و درشت دشمن بودند.- در حالت تفکر بود تا اذان ظهر ، وقت اذان راز و نیاز را بر همه چیز مقدم داشت و ایستاد به نماز ، ما هم از خدا خواسته پشت سرش ایستادیم و نماز را به امامتش خواندیم ، بعد از نماز تصمیمی گرفت که بعدا علّتش مشخص شد » .
صدوقی حمید رضا ، حماسه کاوه ، صفحه 166
اینجا ابتدای دلدادگی در راه حسین بن علی بن ابی طالب ، اینجا سرزمین دلدادگی و سرگشتگی است، اینجا شرهانی است معبری به آسمان در 65 کیلومتری دهلران ( استان ایلام ) ، بخش موسیان دهستان عین خوش ، از جاده دهلران اندیمشک که عبور کنی می رسی به جاده شهید حاج حسین خرازی و در امتداد جاده به پل شهید ایوبی که در کنار آن تابلویی خودنمایی می کند با این عبارت که اینجا محل شهادت 360 تن از فرزندان جان برکف خمینی عزیز در عملیات محرم است، شرهانی معروف است به شاخ فکه ، یعنی حد شمالی منطقه عمومی فکّه هست ، تپه های ،165،175 و178 اینجا قرار دارد . منطقه شرهانی بر روی ارتفاعات حمرین قرار دارد . |
شرهانی یعنی غربت و غریبی یعنی ناله های یا زینب کبری رزمندگان در شبهای عملیّات ، شرهانی را باید در شب بارانی وسیلابی بیائی و ببینی ، سال 1388 در انتهای این خاکریز در کانال پیکر شهیدی گمنام پیدا شد و با موافقت مسئولان در این محلّ به خاک سپرده شد .
وصیت نامه شهید ابراهیم پری پور ، شهرستان قاین
پدر و مادر و برادران و خواهر گرامی:
تنها خواهشی که از شما دارم این است که امام را تنها نگذارید از فرامین این رهبر عظیم الشان پیروی کنید و همیشه دعایتان برای سلامتی امام باشد.
برادرانم و همشهریان! از شما می خواهم که در گروههای مقاومت بسیج شرکت کنید تا به فرموده امام عزیزمان ارتش 20 میلیونی مهیا شود. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته- ابراهیم پری پور- 21/8/61
فرمانده سپاه زیرکوه بود ،بیشتر از بقیه نفت می فرستادیم در خانه اش .فهمید با عصبانیت آمد سراغمان گفت :چرا این کار رو می کردین؟
گفتیم خب حساب شما فرق می کنه.
گفت چه فرقی!!!
گفتیم شما بیشتر از بقیه زحمت می کشی !!!
گفت : بار آخرتون باشه ، از بیت المال همچین بذل و بخششهایی می کنین
پول نفتهای اضافه را هم حساب کرد و داد .
شهید محمد ناصر ناصری
همسر ش می گه:
چشمای ابراهیم من بخاطر دو چیز قشنگ بود:
یکی اینکه : این چشم ها هیچوقت به گناه باز نشد.
دوم اینکه: نیمه شب ها در خونه خدا بارونی بود.
گفتم من مطمئنم این چشما رو خدا خاطر خواه شده ، چشمات نمی مونه!!
آخرش هم تو عملیات خیبر از بالای دهانش و لبهاش سرش رفت چشما رو خدا با قابش برداشت و برد.
سردار رشید اسلام شهید حاج محمد ابراهیم همّت
به نقل از همسر شهید
شنبه شب، یکم فروردین 1361، بر خلاف دوران کودکی،
حال و حوصله سال تحویل را نداشتم؛
رفتم و گوشه سنگر خوابیدم.
یکی از بچه ها کتری بزرگی را که صبح، با کلی زحمت، با خاک و گونی شسته بود، تا شاید کمی از سیاهی آن کم شود، روی چراغ والور» گذاشت. بوی تند نفت آن و شعله زردش، حال همه را گرفته بود؛ ولی چه می شد کرد؟
ادامه مطلب
دفترچه یاداشت یک شهید 16 ساله در جریان تفحص؛
گناهان یک روزه من عبارتند بودند از :
سجده نماز ظهرم طولانی نبود!!
زیاد خندیدم!!
هنگام فوتبال شوت خوبی زدم ، که از خودم خوشم آمد!!
در هور گم شدیم . گشتیم و گشتیم تا خسته شدیم .
حمزه گفت من یک راه پیدا کردم . گفتیم خب زود بگو .
گفت از قورباغه ها می شود فهمید .
اگر قور قور کنند
یعنی شور می خوانند و منطقه مال ایران هست.
و اگر القور القور کنند
یعنی ابوعطا می خوانند و منطقه مال عراق هست .
همه خندیدیم و دوباره شروع کردیم به گشتن .
عملیات بدر
کتاب راوی (روایت طلائیه و زید)
مرحله ی اول خیبر ، با عمامه جلوی گردان بچه ها را از زیر قرآن ردّ می کرد .
توی جزیره مجنون عمامه سرش بود ،هم می جنگید ،هم روحیّه می داد .
قبل ار عملیات بدر، با عمامه اشکش چشمش را پاک می کرد.
یک ساعت قبل عملیات با عمامه مهمات میبرد .
وقتی تیر خورد عمامه را دور کمرش بسیتم.
آخر هم هم در عمامه پیچیدیمش.!!!!
عملیات بدر
کتاب راوی (روایت طلائیه و زید)
مجروح بود زود برش گردانده بودند
والا از تشنگی شهید شده بود
یک قلپ آب دستش دادیم ،
گریه اش گرفت .
نتوانست بخورد .
گفت بچه ها خیلیشان از تشنگی شهید شدند ،
عهد کردم:
تا آخر عمر آب خنک نخورم .
عملیات رمضان
کتاب راوی (روایت طلائیه و زید)
گرچه با کپسول اکسیژن مجابت کرده اند
مادرت می گفت دکتر ها جوابت کرده اند
مرگ تدریجی است این دردی که داری می کشی
منتها با قرص های خواب ، خوابت کرده اند
خواب می بینی که در سردشتی » و گیلان غرب»
خواب می بینی که بر آتش کبابت کرده اند
قصر شیرینی که از شیرینی ات چیزی نماند !
یا پلی هستی که چون سر پل » خرابت کرده اند
با کدامین آتش ای شمعی که در خود سوختی
قطره قطره در وجودت خود مذابت کرده اند ؟
می پری از خواب و می بینی شهید زنده ای
با چه معیاری – نمی دانم – حسابت کرده اند
إِلَهِی قَدْ سَتَرْتَ
خدایا! به تحقیق پوشاندى
عَلَیَّ ذُنُوبا فِی الدُّنْیَا
بر من گناهانى را در دنیا
وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَى سَتْرِهَا علَیَّ
در حال که من محتاج ترم بر پوشاندن آن ،
مِنْکَ فِی الْأُخْرَى
از طرف تو در آخرت ،
مناجات شعبانیه
آقا مصطفی چمران هم در جواب همسرش که به ایشان اعتراض کرد و گفت: بس است دیگر! کمی استراحت کن. از این همه عبادت خسته نمیشوی؟
یک تاجر اگر از سرمایهاش خرج کند،
بالاخره ورشکست میشود؛
باید سود بدست بیاورد تا زندگیاش بگذرد؛
ما اگر قرار باشد نماز شب نخوانیم،
ورشکست می شویم.
سردار شهید دکتر مصطفی چمران
کتاب نماز و نیاز ، صفحه ۴۳
در جبهه
روی رزمنده هایی که
بیشتر از بقیه در امور گردان تلاش می کردند
و دنبال سر و سامان دادن به اوضاع بودند ،
اسم گذاشته بودند !
رزمنده ها
به آنها می گفتند
" سلسله سامانیان »
حجه الاسلام و المسلمین ماندگاری
کتاب : بی نصیب صفحه 126
ومن در این برهه از زمان راه خود را شناخته ویافتم
وراه علی اصغر امام حسین (ع) را
تا ایثار جان دنبال می کنم .
توصیه این فرزند حقیر به شما پدر ومادر عزیز این است که
امام را تنها نگذارید
وهمیشه برای امام دعا کنید
شهید احمد نظیف
از شهدای دانش اموز سبزوار
مادر ایران
مادر ۹ شهید
سلام ای مادر!
شهدای این خانواده در عملیاتهای: خیبر، فتح المبین، والفجر8، کربلای 4 و کربلای 5 بوده
و آخرین شهید نیز دختر اوست که در جنایات آل سعود در سال 66 در حج خونین مکه به شهادترسید
اونوقت ما فکر میکنیم برای این انقلاب خیلی زحمت کشیدیم.
خانم صفیه گاری
ساکن جزیره هرمز میباشد.
تقدیم به فرزندان شهدا
ب، الف، ب، الف! بخوان: بابا
چفیه و مُهر و استخوان: بابا!
بعد از این انتظار طولانی
خواهد آمد به شهرمان بابا
می نویسم زمین که قابل نیست
کی می آیی از آسمان، بابا!؟
آمدم من به پیشواز شما
دست خود را بده تکان بابا
تا ببینم در ازدحام حضور
تو کدامی در این میان بابا.
تو که یک عمر در سفر بودی
بیشتر پیش مان بمان، بابا!
باز من بی توام، تو.آن بالا
باز موضوع امتحان: بابا
روزه گرفتن در اسارت جرم سنگین تری بود
بچه ها غذای ظهر را می گرفتند
و در یک پلاستیک می ریختند
چهار گوشه آن را جمع کرده
و گره می زدند
سپس این غذا را
در زیر پیراهن خود پنهان میکردند
و افطار می خوردند
اگر موقع تفتیش از کسی غذا می گرفتند او را شکنجه می دادند.
محمود خم شده بود و بند پوتینش را می بست .
یکدفعه یکی از بچه ها به شوخی پتو را پرت کرد طرفم .
اسلحه از روی دوشم افتاد و خورد توی سر محمود.
سرش شکسته بود و داشت خون می آمد .
برخلاف انتظارم
دیدم یک دستمال از جیبش در آورد و گذاشت روی زخم
و بعد هم از سالن خارج شد!!!! .
سردارسرلشکر شهید محمود کاوه
فرمانده لشکر ویژه شهدا
به نقل از ابراهیم پور خسروانی
در اسارت
سحرگاهان با
نصف لیوان آب
و
مقدار اندکی نان
اکثر قریب به اتفاق اسرا روزه ماه مبارک رمضان را شروع کردند
در حال که صبح باید 5ساعت
و بعد از ظهر 2 ساعت
در هوای گرم به دور از سایه قدم می زدند
حتی
راه رفتن در سایه ممنوع بود ،
راوی آزاده
حجه الاسلام عمران احدی
از ایلام
درباره این سایت